-
عروس خانم
چهارشنبه 26 تیرماه سال 1387 21:11
سلام، بابا جون خوبم روزت مبارک روز پدر رو به تمام بابا های خوب ایروونی تبریک میگم خاک پای توام ای پدر..... دوستت دارم خب حالا خوبین سر خوشین خب بابا منم دیگه...مینو ...آره مینو خانم عزیز خانم ...دل ودلبر فدات بشه حسودا...چشم نخوری ایشاالله می دونم شما هم حق دارین اشتباه بگیرین نه اینه که این وبلاگ هزار و یک مدیر داره...
-
عروسی دوست خوب و نازنینم مبارک
پنجشنبه 20 تیرماه سال 1387 19:05
-
یه خبر خوب
پنجشنبه 20 تیرماه سال 1387 18:49
سلام بعد از مدتی دوری از شما دوستای گلم خدا رو شکر امروز وقت کردم به وبلاگ سری بزنم و آپ کنم. امتحانات تموم شد و ما هم تونستیم با موفقیت امتحاناتو پشت سر بگذاریم. تو این مدت خبرای خوبی از دوستای خوبم به دستم رسید یکی این که فاطمه رفت سر کار و بالاخره شد یه خانوم مهندس شاغل(شیرینی یادت نره فاطمه خانوم) و دیگری...
-
داد بزن... جیغ بکش ....و بیا تو....
یکشنبه 19 خردادماه سال 1387 15:09
وای بعد از مدتها نوشتن تو وبلاگی که مال خود خودته٬ چقدر عالیه!!! هر چی میخوای دری وری بگو فحش بده اخ ٬آدم چقدر خالی میشه چقدر خوبه داد بزنی فریاد بزنی یا سرتو محکم بزنی به دیوار یا یکی که اونقدر دوسش داری رو محکم بغلش کنی وای .وای خیلی خوبه اوه اوه .................. ببخشید یادم رفت سلام کنم سلام (الان در برابر شما...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 9 خردادماه سال 1387 12:03
سلام ظهرتون بخیر من شمیم هستم از بچه های وب اگر چه تو این مدت با بروبچ برا وب کار کرده بودیم ولی تنهایی چیزی تو وب ننوشته بودم. امروز من ُمینو ُفاطمه و نجمه امتحان تنیس داشتیم ُمن و فاطمه گند زدیم من که دیگه حسابی گل کاشتم معلوم نیست استادبهم پاسم کنه یا بندازتم فقط مینو عالی داد از نجمه هم خبر ندارم چون با یار ترشیدش...
-
آشنایی با یکی از ترشیدگان
دوشنبه 6 خردادماه سال 1387 19:29
سلام .... اینم دردانه ی ترشیدمون سجاد جون....که الهی خاله فاطمه قربون اون کیک خوردنش بره....ای گوگولی مگولی اینم اولین عکس ترشیده مون تا عکس های بعدی خدا یارتون
-
چرا ما بترشیم؟
یکشنبه 5 خردادماه سال 1387 12:24
سلام......سلامی چو بوی خوش آشنایی(...)بدلیل احترام خاصی که نسبت به شاعر دارم از خواندن بقیه شعر طفره می روم!!! خب ..خوبین؟ خوشین؟ نهار خوردین؟ شام چی قراره بخورین؟خب دیگه وقتی آدم گشنش نباشه خیلی خوب فکر میکنه تصمیم میگیره وحرف میزنه!!!! به هر حال به اصرار دوستان و عزیزان همراه٬ امروز قراره دستی به قلم برده و در مورد...
-
درد دل امروز من
چهارشنبه 1 خردادماه سال 1387 10:27
سلام این بار دومی است که پاک میکنم و مینویسم...خسته ام خیلی... نجمه که رفته آزمایشگاه خاک ٬ شمیم کلاسه و فاطمه داره تحقیقاتشو کامل میکنه... یه مینوی بیکار داره برای شما مینویسه...خیلی بیکار ٬باورتون نمیشه میدونید چی میخوام؟ میخوام برم توی یک بیابون که هیچ کس نباشه٬هیچ کس....... هیچ کس....الا یه مهربونی که همیشه هست......
-
فرشتگان خدا
یکشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1387 10:31
سلام... سخن گفتن سخته...حتی برای توصیف کردن... پس تنها به نظاره می نشینیم...
-
جمجمک برگ خزون........یه پلاک یه استخون
شنبه 28 اردیبهشتماه سال 1387 17:52
امام خمینی(ره): همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود. خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنان که در این قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنانی که این گوهرها را در دامن خود پروراندند! شهدا می ایند و دلم شاد شود خنده ام می شکفد غم من می...
-
مدیر دلتنگ
دوشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1387 09:24
سلام صبح بخیر صبح بخیر هم وطن..........صبح بخیر خدای من٬خیلی دلتنگ شدم٬می خوام بدونم و بدونی که......... هیچی نمیخوام بدونم ٬مینو...اهای مینو تو هیچ ندونی بهتره ... ساکت شو مینو.... (این وجدان مینو بود که با او کل کل می کرد.) فاطمه جان٬ نجمه خوبم ٬ وشمیم مهربونم........................................ دلم برایتون تنگ...
-
نتیجه خستگی های شبانه روزی
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1387 10:49
سلام به همه ی دوستان گلم این چند روز متاسفانه من نتونستم در خدمت شما ها باشم و این جانشینان مدیر خوب آبروداری کردند دستشون درد نکنه!!!! وای وای وای وای ......امروز عجب روزی بود روز پیروزی ما.....روز شکست دشمن بله ...امروز سمینار مدیران خسته دیروز بعد از فراز و نشیب های بسیار با موفقیت هرچه تمام تر برگزار شد؛خداوکیلی...
-
مدیران خسته
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1387 17:57
سلام واقعا ببخشید یکم... البته نه یکم...کم کار شدیم وبه قول شما تنبل!!! اخه مدیران وبلاگ(نجمه ،من، فاطمه) همه این هفته سرمون شلوغه... نه این که همه مون ترم آخری هستیم و عجله داریم برای خانه نش ینی!!!!!! نجمه جان،مدیر دست راستم نیست و به جای او فاطمه اومده...فقط شیطونی میکنه...و خیلی خیلی کم حوصله است خیر سرمون فردا...
-
یادگاری
چهارشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1387 12:34
-
به اندازه یک دانه گندم......
سهشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1387 10:16
و چنین گفت خدا نازنینم آدم با تو رازی دارم اندکی پیش ترآ آدم ارام ونجیب امد پیش زیر چشمی به خدا می نگریست محو لبخند غم آلود خدا دلش انگار گریست نازنینم آدم ... قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید یاد من باش که بس تنهایم بغض آدم ترکید گونه هایش لرزید به خدا گفت "پدر" من به اندازه ی... من به اندازه ی گل های بهشت نه ,به...
-
دل نوشته ها
دوشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1387 17:15
دوستان بازم سلام میخوایم بریم بستنی بخوریم با برو بچز....اما می دونید از کیف پول یه دانشجو چیزی بیرون نمیاد(خدای نکرده فکر نکنید فقیر یا خسیسیم نه فقط یکم زیر خط فقر داریم زندگی میکنیم) راستی یه چیز بگم بعدا در موردش حرف میزنیم این ضرب المثل هست میگه دو تا آشپز آش شور وبی نمک ,ره دیگه همین ضرب المثل ........داشته...
-
دل نوشته ها
دوشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1387 17:02
کاش در دنیا سه چیز وجود نداشت غرور عشق دروغ آنگاه کسی به خاطر غرورش به عشقش دروغ نمی گفت
-
سلامی چو بوی خوش آشنایی
دوشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1387 09:31
سلام وقت شما بخیر...بزار عامیانه تر بگم...حالتون چه طوره خوبین؟ سرخوشین!!! روزگار با شما سر سازگاری داره واگه نداره خب دیگه باید باهاش راه بیاییییییییییییییییین. (نقطه سر خط) یه روزی مثل همین روزا با دوست جون جونیم najme نشسته بودیم (البته مثل همین علافای سر کوچه) که فکر وبلاگ ساختن مثل تیری از کمان رها شده به مغزای...